من کیان،تو مامان!
چند روز پیش واسه 10 دقیقه من شدم کیان و کیان شد مامان! گفتم بذار یکم ادای خودشو در بیارم ببینم چه عکس العملی نشون میده،اصلا متوجه میشه؟ دقیقا مو به مو کارای خودشو انجام دادم.هی دست کیان رو کشیدم به سمت در خونه و با گریه گفتم دد دد دد اول منو با تعجب نگاه کرد بعد دوباره من لباسشو کشیدم و هی گفتم بولو بولو بولو (همون بالای خودمون و به معنی بغل)بعد دیگه قضیه رو گرفت و فهمید که من دارم اداشو در میارم و شروع کرد به خندیدن بعد من دوباره با نق نق و گریه گفتم به به من به به میخوااااام مامانی من بههه میخوام که این بار مادر نامهربانم که دیگه صبرش لب ریز شده بود یک سیلی محکم در گوشم نواخت و پا شد رفت!!! با اینکه یه موقع هایی که شیطون گولش ...
نویسنده :
مینا
23:47